موضوع قسمت اخیر برنامه شبنامه به استان هرمزگان و مشکلات این استان مهم اختصاص داشت. در این برنامه از مهدی هاشمی که فعالی مدنی می باشد به عنوان کارشناس دعوت نمودم.
چهارشنبه
دوشنبه
اقدام غیر حرفه ای رضا پهلوی
اقدامات برخی از افراد که ادعای بزرگی دارند و تصور می کنند می توانند آینده ایران را تغییر دهند، بسیار تعجب آور و نگران کننده است. یکی از این افراد رضا پهلوی می باشد. وی که خود را جانشین به حق پدر و در عین حال شایسته ترین فرد برای حکومت برمردم ایران می داند دست به اقدامی غیر حرفه ای زد. وی از مدیر شبکه من و تو تشکر نمود و این شبکه را به عنوان شبکه ای موفق معرفی نمود. این امر بیشتر از آن جهت است که چندی پیش مستند رضا شاه از شبکه من و تو پخش شد و در آن از خانواده پهلوی تمجید شد. این تشکر از سوی آقای رضا پهلوی در حالی انجام می گیرد که بودجه شبکه من و تو توسط دولت انگلستان تامین می شود. بر کسی پوشیده نیست که همواره در طول تاریخ کشور انگلستان دشمن مردم ایران بوده است و طرفداری رضا پهلوی از شبکه من و تو به نوعی طرفداری از دولت انگلستان به حساب می آید.
شنبه
رسانه مستقل
اعتقاد شخصی من این است که رسانه مردمی، رسانه ای مستقل می باشد که بودجه اش را خودش تامین می کند. متاسفانه اخیرا شاهد ظهور کانال های ماهواره ای هستیم که بودجه خود را از طریق دولت کشور محل اقامت خود تامین کنند. قطعا چنین رسانه هایی مستقل نیستند و سیاست های دولت مذکور را پیاده می کنند.
دوشنبه
آیا ایران سرزمین جعلی است؟
متاسفانه اخیرا شاهد یک حرکت غیر حرفه ای و در عین حال غیراخلاقی از بی بی سی فارسی بودیم. در برنامه ای که نادر سلطان پور یکی از مجریان بی بی سی با عطا الله مهاجرانی مصاحبه می کرد، مدعی شد که ایران سرزمینی جعلی است. در کمال تاسف باید گفت که نه تنها صادق صبا مدیر بی بی سی فارسی به دلیل این خطا عذرخواهی نکرد، بلکه به تعریف و تمجید از نادر سلطان پور پرداخت. اخیرا شاهد تجمع مردمی در مقابل ساختما بی بی سی فارسی در اعتراض به جعلی خواندن ایران بودیم. من معتقدم این حرکات مرمی باید ادامه یابد و صادق صبا نیز باید از مردم ایران عذرخواهی کند.
شنبه
علی یونسی و اقلیت های مذهبی در ایران
همانطور که اطلاع دارید آقای علی یونسی مسئول بررسی مشکلات اقلیت های مذهبی در ایران و دستیار رئیس جمهور شده است. من در برنامه شبنامه که در جمعه شب اجرا شد به این مساله پرداختم و از افرادی چون زرتشت امیری (فعال حقوق بشر) ، رضا حسین بر (فعال سیاسی) ، منصور برجی (سخنگوی کلیساهای ایرانی همگام) و یاسین غبیشی (فعال سیاسی غرب) به عنوان کارشناس در برنامه استفاده کردم. از نظر زرتشت امیری در قانون اساسی ایران حقوق اقلیت های مذهبی نادیده گرفته شده و آقای روحانی هم کاری نمی تواند بکند. رضا حسین بر نیز معتقد است چون یونسی فردی امنیتی بوده نمی تواند کاری برای اقلیت ها بکند. منصور برجی انتخاب یونسی به عنوان مسئول بررسی اقلیت ها را نقطه شروع مثبتی ارزیابی کرد ولی مدعی شد این تنها اول راه است و باید کارهای زیادی انجام شود. یاسین غبیشی نیز انتخاب فردی امنیتی برای حل مشکلات اقلیت ها را تقبیح نمود.
مقاومت چیست؟
ادبیات مقاومت را به نظر من باید به دو دسته تقسیم کرد. آن ادبیاتی که در
خارج از کشور نوشته میشود، یعنی نویسندگان و شاعران و کسانی که در خارج
هستند و آنهایی که در داخل ایران هستند. چون نوع برخوردها فرق میکند و
فضاها و آزادیها هم متفاوت هستند.
ادبیات خارج از کشور، به نظر من ظرفیتهای بسیاری دارد که کاملاً از
آنها استفاده نمیشود. این هم فکر میکنم چند دلیل داشته باشد. یکی این که
جامعهی ایرانی خارج از کشور، متاسفانه روزبهروز کمتر میخواند و تحت
تأثیر جوامع غرب که همهجا تیراژ کتاب و روزنامه پایین میآید، بیشتر
تلویزیونی و اینترنتی شدهاند.
بنابراین خواندن کتاب روی اینترنت مشکل است، چشم را ناراحت میکند،
بنابراین متن کوتاه خوانده میشود و این کمی برای ادبیات محدودیت ایجاد
کرده است برای این که بتواند آنطور که باید و شاید رشد کند. من فکر میکنم
استعدادها وجود دارند، منتهی فضایی که بهوجود آمده است نمیگذارد.
در داخل ایران مشکل چیز دیگری است. چون مخصوصاً در چند سال اخیر اکثر
کتابها اجازهی انتشار پیدا نمیکنند و با سیستم غیر رسمی یا دست به دست
یا فتوکپی میگردند و خب این امکانات را کم میآورد، چون همه کس، بهجز در
شهرهای بزرگ، امکان دسترسی به این بازی موازی را ندارند و خیلیها هم
میترسند بروند و از بازار موازی کتاب بخرند، چون بالاخره میتواند با
دردسر توام شود.
من فکر میکنم که ما استعدادهای زیادی داریم. اینور و آنور در اینترنت
چیزهای بسیار جالبی از افراد مختلف میخوانم، ولی اینها به صورت کلاسیک
انتشار پیدا نمیکنند و فکر میکنم هنوزهم این که آدم کتاب را در دستش
بگیرد و ورق بزند جالبتر است. خواندن کتاب در اینترنت، اگر بخواهم خیلی
جاهلانه بگویم، صفا ندارد. آدم میخواهد کتاب را ورق بزند، یادداشتبرداری
کند و کنارش چیزی بنویسد.
روی این حساب این مشکلات هست. از نظر به قول معروف نوشتنی یا ایدئولوژیک
که نگاه کنیم، یک اشکالی هم که در بعضی از نوشتهها هست این است که برخی
ادبیات را با شعارنویسی اشتباه گرفتهاند. یعنی خیلیها کتاب نمینویسند،
شعار مینویسند. یکسری شعارها را بههم میچسبانند و آن هم فکر میکنم تا
حدودی طرز فکر اینترنتی باشد. یعنی داستانی کپیکاری شده روی کاغذ
میآورند.
مدام شعاری مینویسند و آنجا میچسبانند. من فکر میکنم کسی که کتاب
مینویسد، باید قبل از نوشتن کتاب ایدهای داشته باشد و آن ایده را در فکر
و مغز خودش پرورش دهد و بعد وقتی آنجا صاف و صوفش کرد، روی کاغذ بیاورد.
من گاه روی کتابهایی که مینویسم (که البته به زبان فارسی نیستند و به
زبان ایتالیایی نوشته شدهاند)، هفت،هشت ماه فکر میکنم و در مغزم مدام
آنها را مینویسم. وقتی کاری در مغزم نوشته و آماده شد، آن موقع پشت
کامپیوتر مینشینم و نوشتن و تحریر آن بیش از یکماه طول نمیکشد. برای
این که میدانم چه میخواهم.
خیلیها شروع میکنند به نوشتن، بدون این که بدانند چه میخواهند و برای
چه میخواهند بنویسند. آخر هم میشود یکسری چیزهای شعاری بههم چسبیده
که به نظر من ارزش ادبی ندارد. البته میتواند بعضی افراد را دلخوش کند چون
کتابی است که یکمقداری نق و فحش را دربرگرفته و با توجه به شرایط ایران،
تا حدودی دق دل آدم را خالی میکند. این اما ادبیات نیست. میتواند از نظر
روانشناسی خاصیتی داشته باشد برای این که بعضیها را که به نوعی ناراحت و
نگران هستند، خوشحال کند که بالاخره فحشی به حکومت داده شده است، ولی به
نظر من کار ادبیات، چیز دیگری است. کار آن شعارنویسی نیست.
چهارشنبه
در نامیدی هیچ امیدی نیست
ضرب المثلی قدیمی می گوید در نا امیدی بسی
امید است. شخصا در نا امیدی هیچ امیدی نمی بینم. در بیشتر مواقع زمانیکه با
جوانان داخل کشور به گفتگوی مجازی در مورد مسائل جاری می نشینم، با
افسردگی شدید کمپیوتر را خاموش می کنم. دلیل این افسردگی روحیه تسلیم
طلبانه غالب بر اکتریت مطلق جوانان ایرانی است. واقعیت ها را می پذیرند، و
تنها واکنش شان غر زدن، و بدتر از بی عملی شان توجیح این بی عملی است. تنها
تلاش گویا رساندن روز به شب و دور زدن مشکلات، بدون هیچگونه تلاشی برای
مقابله با آنها است. تئوری غالب نظریه کنار آمدن با مشکلات و ناهنجاری های
زندگی است.
اینکه مشکلات روزمره می تواند عمده فکر انسان را بخود مشغول سازد امری است طبیعی. آنچه غیر طبیعی است، عدم اعتقاد نسل جوان به تغییر و هرگونه تلاشی برای تغییر و تحول است. اینکه بسیاری از نسل جوان امروز ایران تلاش برای تغییرات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را وظیف خود نمی داند، واقعا غم انگیز است. نسل من در دهه ۶۰ میلادی به تنها چیزی که فکر می کرد تغییر بود. نه تنها در ایران، بلکه در اروپا و بسیاری کشورهای دیگر همه به تغییر اعتقاد داشتند و در این راه تلاش می کردند، اگرچه اشتباهات زیادی هم در این روند مرتکب شدند. ما خواهان تغییر در روابط فرزند و اولیا، شاگرد و معلم، شهروند و دولت و زن و مرد بودیم. این تغییر در حد گسترده ای صورت گرفت و روابط جدیدی را جانشین سنت های حاکم تا آن زمان کرد. در زمینه سیاسی و اقتصادی اگرچه تغییرات در این حد گسترده نبودند، ولی تاثیرگزار بودند.
امروز اگر هر چند صباحی جوانان در ایران عکس العملی از خود نشان می دهند، این واکنش احساسی، بدون برنامه و مقطعی است و با همان سرعتی که آغاز می شود به پایان هم میرسد. ناامیدی تا حدی بر زندگی جوانان سایه انداخته است که گویا چشم به آسمان دوخته اند و در انتظار وقوع معجزه و یا ظهور یک منجی هستند. نوعی فرهنگ مهدویت اگرچه آمیخته با ارزش های غیر مذهبی بر کل جامعه ما سایه انداخته است.
نا امیدی، عدم واکنش و بیش از همه عدم اعتماد به نفس، نقاط ضعفی هستند که حکومت کنونی به نحو احسن از آنها برای ادامه بقای خود استفاده می کند. نظام با وجود اینکه درگیر بحران های عمیق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است، با تکیه بر این نا امیدی ها تا کنون موفق شده است با وصله و پینه خود را سرپا نگهدارد.
اینکه مشکلات روزمره می تواند عمده فکر انسان را بخود مشغول سازد امری است طبیعی. آنچه غیر طبیعی است، عدم اعتقاد نسل جوان به تغییر و هرگونه تلاشی برای تغییر و تحول است. اینکه بسیاری از نسل جوان امروز ایران تلاش برای تغییرات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را وظیف خود نمی داند، واقعا غم انگیز است. نسل من در دهه ۶۰ میلادی به تنها چیزی که فکر می کرد تغییر بود. نه تنها در ایران، بلکه در اروپا و بسیاری کشورهای دیگر همه به تغییر اعتقاد داشتند و در این راه تلاش می کردند، اگرچه اشتباهات زیادی هم در این روند مرتکب شدند. ما خواهان تغییر در روابط فرزند و اولیا، شاگرد و معلم، شهروند و دولت و زن و مرد بودیم. این تغییر در حد گسترده ای صورت گرفت و روابط جدیدی را جانشین سنت های حاکم تا آن زمان کرد. در زمینه سیاسی و اقتصادی اگرچه تغییرات در این حد گسترده نبودند، ولی تاثیرگزار بودند.
امروز اگر هر چند صباحی جوانان در ایران عکس العملی از خود نشان می دهند، این واکنش احساسی، بدون برنامه و مقطعی است و با همان سرعتی که آغاز می شود به پایان هم میرسد. ناامیدی تا حدی بر زندگی جوانان سایه انداخته است که گویا چشم به آسمان دوخته اند و در انتظار وقوع معجزه و یا ظهور یک منجی هستند. نوعی فرهنگ مهدویت اگرچه آمیخته با ارزش های غیر مذهبی بر کل جامعه ما سایه انداخته است.
نا امیدی، عدم واکنش و بیش از همه عدم اعتماد به نفس، نقاط ضعفی هستند که حکومت کنونی به نحو احسن از آنها برای ادامه بقای خود استفاده می کند. نظام با وجود اینکه درگیر بحران های عمیق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است، با تکیه بر این نا امیدی ها تا کنون موفق شده است با وصله و پینه خود را سرپا نگهدارد.
دوشنبه
کدام مدرنیته؟ کدام روشنفکر؟
ماه گذشته در حاشیه میزگردی در مورد آینده ایران چه می تواند باشد،
دیپلماتی اروپائی با سابقه ۸ سال ماموریت در تهران می گفت ایرانی ها
دمکراسی را دوست دارند ولی حتی روشنفکرانش انقدر با مدرنیته فاصله دارند که
دمکراسی را تحقق ناپذیر می شود.
در این گفتگوها تلاش کردم او را متقاعد سازم که بدبینانه به ایران و روشنفکرانش نگاه می کند. او در پاسخ مثال هائی با اسم و فامیل می آورد که این شک را در من هم بوجود آورد که جامعه ما همچنان اسیر سنت و مذهب، یکی یا هر دو است، و تا تحولی فرهنگی صورت نگیرد و دیوارهای تفکرات سنتی - مذهبی فرو نپاشند مجبوریم در جا بزنیم.
یک ماه بعد از این گفتگو نامه ای ( نه یک رمان) از نویسنده سرشناسی خواندم که نوشته بود: هر روز نفرینش میکنم تا ۳۳ روز دیگر مرضی بگیرد که از نگاه کردنش آدم عق بزند». شاید باید به این نویسنده یادآوری کرد که در قرن ۲۱ زندگی می کنیم، در دهکده ای جهانی که نفرین از راه دور اگرچه روزانه هم باشد در ۳۳ روز تولید بیماری نمی کند!
ناگهان بیاد بحثی در فیسبوک در رابطه با بکارت زنان ، بحث دیگری در مورد قصاص و بالاخره گفتگو هائی در رابطه با شاهین نجفی افتادم.
من هم چون دیپلمات با سابقه اروپائی دارم متقاعد می شوم که با دمکراسی و مدرنیته، اگر معجزه ای فرهنگی روی ندهد،سالها و سالها فاصله داریم. چشم امید البته بسوی نسل جوان است که امیدوارم بتواند زنجیر اسارت سنت و مذهب را پاره کند و راه ورود ما به مدرنیته را هموار سازد
در این گفتگوها تلاش کردم او را متقاعد سازم که بدبینانه به ایران و روشنفکرانش نگاه می کند. او در پاسخ مثال هائی با اسم و فامیل می آورد که این شک را در من هم بوجود آورد که جامعه ما همچنان اسیر سنت و مذهب، یکی یا هر دو است، و تا تحولی فرهنگی صورت نگیرد و دیوارهای تفکرات سنتی - مذهبی فرو نپاشند مجبوریم در جا بزنیم.
یک ماه بعد از این گفتگو نامه ای ( نه یک رمان) از نویسنده سرشناسی خواندم که نوشته بود: هر روز نفرینش میکنم تا ۳۳ روز دیگر مرضی بگیرد که از نگاه کردنش آدم عق بزند». شاید باید به این نویسنده یادآوری کرد که در قرن ۲۱ زندگی می کنیم، در دهکده ای جهانی که نفرین از راه دور اگرچه روزانه هم باشد در ۳۳ روز تولید بیماری نمی کند!
ناگهان بیاد بحثی در فیسبوک در رابطه با بکارت زنان ، بحث دیگری در مورد قصاص و بالاخره گفتگو هائی در رابطه با شاهین نجفی افتادم.
من هم چون دیپلمات با سابقه اروپائی دارم متقاعد می شوم که با دمکراسی و مدرنیته، اگر معجزه ای فرهنگی روی ندهد،سالها و سالها فاصله داریم. چشم امید البته بسوی نسل جوان است که امیدوارم بتواند زنجیر اسارت سنت و مذهب را پاره کند و راه ورود ما به مدرنیته را هموار سازد
ایده واقعی گنجی چیست؟
آقای گنجی که هفتهای چندین نوشته و گفتار ویدئویی روانه بازار رسانهای
میکند، زیرا برخلاف دیگر ایرانیان نه مشکل کاری و پولی و نه حرفهای دارد،
در آخرین نوشتهاش (البته در زمان نگارش این نظر) که در سایت بیبیسی با
عنوان «مخالفت با جنگ چه معنائی دارد» به نوعی خواهان نابودی اسرائیل
شده است. آلبته امید این است که ایشان نامفهوم نوشته باشند و نظرشان چیز
دیگری باشد. در هر حال ایشان نوک تیز حمله خود را هفتهها است که به سوی
آسرائیل نشانه رفتهاند و سرکوب در جمهوری اسلامی را مسالهای کناری و
حاشیهای میدانند.آقای گنجی مینویسد: «بازی کردن نقش دولتی که کودکانه و
دن کیشوت وار میخواهد اسرائیل را نابود سازد».
یکشنبه
زندگینامه من
احمد رافت ۱۰ خرداد ۱۳۳۰ از پدری ایرانی و مادری
ایتالیائی در تهران بدنیا آمده است. پس از پایان تحصیلات دبیرستانی برای ادامه
تحصیلات در رشته حقوق سیاسی به ایتالیا می رود. در این سالها فعالیت خود را در
کنفدراسیون دانشجویان ایرانی آغاز می کند. در سال ۱۹۷۷ میلادی، پس از
چهار سال اقامت در آلمان به ایتالیا باز می گردد و در رسانه «روزنامه کارگران»
آغاز به کار می کند. از آن زمان تا کنون در رسانه های مختلف ایتالیائی، اسپانیائی،
سوئیسی، بریتانیائی، آمریکائی و عربی فعالیت داشته است. احمد رافت به
مدت ۲۱ سال فرستاده ویژه هفته نامه اسپانیائی «تیمپو» در خاورمیانه بوده
است. در سال های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ میلادی معاونت بنگاه خبری کرونوس
اینترناسیونال را عهده دار بوده است. در این سال ها با رسانه های فارسی زبان از
جمله دویچه وله، بی بی سی، رادیو آزادی، رادیو فردا و صدای آمریکا نیز همکاری داشته
است. در سال های اخیر دو کتاب به زبان ایتالیائی و در گذشته سه کتاب به زبان های
ایتالیائی و اسپانیائی تالیف و منتشر کرده است. آخرین کتاب احمد رافت با عنوان «ایران: انقلاب آنلاین» در ماه
مارس ۲۰۱۰ در ایتالیا منتشر شد.
اشتراک در:
پستها (Atom)