ماه گذشته در حاشیه میزگردی در مورد آینده ایران چه می تواند باشد،
دیپلماتی اروپائی با سابقه ۸ سال ماموریت در تهران می گفت ایرانی ها
دمکراسی را دوست دارند ولی حتی روشنفکرانش انقدر با مدرنیته فاصله دارند که
دمکراسی را تحقق ناپذیر می شود.
در این گفتگوها تلاش کردم او را متقاعد سازم که بدبینانه به ایران و روشنفکرانش نگاه می کند. او در پاسخ مثال هائی با اسم و فامیل می آورد که این شک را در من هم بوجود آورد که جامعه ما همچنان اسیر سنت و مذهب، یکی یا هر دو است، و تا تحولی فرهنگی صورت نگیرد و دیوارهای تفکرات سنتی - مذهبی فرو نپاشند مجبوریم در جا بزنیم.
یک ماه بعد از این گفتگو نامه ای ( نه یک رمان) از نویسنده سرشناسی خواندم که نوشته بود: هر روز نفرینش میکنم تا ۳۳ روز دیگر مرضی بگیرد که از نگاه کردنش آدم عق بزند». شاید باید به این نویسنده یادآوری کرد که در قرن ۲۱ زندگی می کنیم، در دهکده ای جهانی که نفرین از راه دور اگرچه روزانه هم باشد در ۳۳ روز تولید بیماری نمی کند!
ناگهان بیاد بحثی در فیسبوک در رابطه با بکارت زنان ، بحث دیگری در مورد قصاص و بالاخره گفتگو هائی در رابطه با شاهین نجفی افتادم.
من هم چون دیپلمات با سابقه اروپائی دارم متقاعد می شوم که با دمکراسی و مدرنیته، اگر معجزه ای فرهنگی روی ندهد،سالها و سالها فاصله داریم. چشم امید البته بسوی نسل جوان است که امیدوارم بتواند زنجیر اسارت سنت و مذهب را پاره کند و راه ورود ما به مدرنیته را هموار سازد
در این گفتگوها تلاش کردم او را متقاعد سازم که بدبینانه به ایران و روشنفکرانش نگاه می کند. او در پاسخ مثال هائی با اسم و فامیل می آورد که این شک را در من هم بوجود آورد که جامعه ما همچنان اسیر سنت و مذهب، یکی یا هر دو است، و تا تحولی فرهنگی صورت نگیرد و دیوارهای تفکرات سنتی - مذهبی فرو نپاشند مجبوریم در جا بزنیم.
یک ماه بعد از این گفتگو نامه ای ( نه یک رمان) از نویسنده سرشناسی خواندم که نوشته بود: هر روز نفرینش میکنم تا ۳۳ روز دیگر مرضی بگیرد که از نگاه کردنش آدم عق بزند». شاید باید به این نویسنده یادآوری کرد که در قرن ۲۱ زندگی می کنیم، در دهکده ای جهانی که نفرین از راه دور اگرچه روزانه هم باشد در ۳۳ روز تولید بیماری نمی کند!
ناگهان بیاد بحثی در فیسبوک در رابطه با بکارت زنان ، بحث دیگری در مورد قصاص و بالاخره گفتگو هائی در رابطه با شاهین نجفی افتادم.
من هم چون دیپلمات با سابقه اروپائی دارم متقاعد می شوم که با دمکراسی و مدرنیته، اگر معجزه ای فرهنگی روی ندهد،سالها و سالها فاصله داریم. چشم امید البته بسوی نسل جوان است که امیدوارم بتواند زنجیر اسارت سنت و مذهب را پاره کند و راه ورود ما به مدرنیته را هموار سازد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر